هوش هيجاني و ضرورت آن در فرزند پروري
هوش هيجاني و ضرورت آن در فرزند پروري
هوش هيجاني و ضرورت آن در فرزند پروري
"هوش هيجاني نوع ديگري از هوش است . اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويشتن و استفاده از آن براي اتخاذ تصميم هاي مناسب در زندگي است . توانايي اداره مطلوب خلق و خوي و وضع رواني و کنترل تکانش هاست . عاملي است که به هنگام شکست ناشي از دست نيافتن به هدف ، در شخص ايجاد انگيزه و اميد مي کند . هم حسي يعني آگاهي از احساسات افراد پيرامون شماست . مهارت اجتماعي يعني خوب تا کردن با مردم و کنترل هيجان هاي خويش در رابطه با ديگران و توانايي تشويق وهدايت آنان
ست ".
هوش هيجاني با توانايي درک خود وديگران (خودشناسي و ديگر شناسي ) ارتباط با مردم و سازگاري فرد با محيط پيرامون خويش پيوند دارد .
به چند دليل :
1 ـ به منظور برخورد با موقعيتهاي تهديد کننده و خطرناک :
کودک 3 ساله اي را در نظر بگيريد که در معرض خطر دزديده شدن توسط يک سارق کودک است . بچه ها معمولاً به طور غريزي و از راه هيجانات خود متوجه خطرناک بودن موقعيت مي شوند . اگر سارق به زور متوسل گردد ، او شروع به داد و فرياد و دست و پا زدن مي کند ( کاري که شايد در موقعيتهاي ديگر براي شما خوشايند نباشد ) که باعث احتمال نجات خود را افزايش دهد . تحقيقات نشان مي دهد کودکان داراي هوش هيجاني بيشتر ، موقعيتهاي خطرناک را سريعتر تشخيص داده و عکس العمل نشان مي دهند . و در نوجواني نيز احتمال کمتري وجود دارد که جذب دوستان ناباب و انحرافات اجتماعي شوند .
2 ـ به مظنور خشنودي و شادي :اگر هدف فرزند پروري ، ارتقاء سطح سلامتي کودکان باشد ، بنابراين بايد براي افزايش يکي از عوامل مهم در سلامتي آنان ، يعني شادي و خوشحالي در فرزندان تلاش کنيم . مطالعات نشان داده کودکان شاد و سالم در جامعه متمدن انسانهايي مسئوليت پذير و شهرونداني خوب خواهند بود . هر چه هوش هيجاني بالاتر باشد ، هيجانات و احساسات به ما کمک مي کند تا اطلاعات مربوط به پايه و اساس سلامتي ، يعني شادي را جمع آوري کرده ، اولويت بندي و پردازش کنيم تا به نحو احسن از آن استفاده گردد . کودکان داراي هوش هيجاني با توسل به مهارت خودشناسي مي توانند به ريشه هاي پنهان شادي و يا غم خودآگاه شده ، و آن را مديريت کنند .
3ـ براي کمک به ديگران : حساسيت و هوش هيجاني بالاتر به کودکان کمک مي کند تا نيازهاي ديگران را درک کرده و حداقل با همدلي به آنان کمک کنند . با پيروي از هوش هيجاني ، بچه ها مي آموزند که احساسات و هيجانات ، نيازها و تمايلات همه انسانها به يکديگر شبيه نيست . رسيدن به چنين درکي به افزايش شفقت و احترام به احساسات و تفاوتهاي فردي ديگران منجر مي گردد که اين خود اساس همدلي (يکي از مهارتهاي هوش هيجاني)مي باشد . با پرورش هوش هيجاني فرزندان ما پي مي برند انسانها زماني کامل مي شوند و احساسات بهتري خواهند داشت که با يکديگر همکاري کنند .
به منظور ايجاد حس مسئوليت پذيري : هوش هيجاني به ما کمک مي کند تا از دو طريق فرزنداني با مسئوليت پذيري بيشتر داشته باشيم . ابتدا با آموزش کودکان مبتني بر اينکه مسئوليت احساسات و هيجانات خود را بپذيرند ، به جاي اينکه بر اين باور باشند که ديگران احساسات آنان را همچون عروسکي تحت کنترل دارند . مثال : به جاي اينکه بگويد " او باعث عصبانيت من شد " بگويد : "من عصباني شدم " . مي توانيم به آنان بياموزيم ، وقتي احساسات منفي دارند ، حق انتخاب نيزدارند ، انتخابهايي مثل اقدام کردن ، تغيير دادن ، ابراز وجود به شکل کلامي يا نوشتاري ، يادگيري و اتخاذ ديدگاه هاي متفاوت . هيچکدام از ما بر روي محيط خود صد در صد کنترل نداريم (بچه ها که خيلي کمتر ) ، ولي بر روي هيجانات خود مي توانيم کنترل داشته باشيم . با توسل به مهارتهاي هوش هيجاني مي توانند بياموزند با استفاده از افکار خود هيجانات مثبت تري را تجربه کرده و در نتيجه رفتار مناسب تري از خود نشان دهند . رفتار مناسبتر دو نتيجه دارد ، الف ـ از اينکه خوب عمل کرده اند احساس بهتري نسبت به خود خواهند داشت ( که به اعتماد به نفس بيشتر کمک مي کند ). ب ـ در ديگران احساس خوبي را ايجاد مي کنند (که در روابط اجتماعي آنان موثر بوده و اين نيز خود عزت نفس را ارتقاء مي دهد ).
طريق دوم براي مسئوليت پذيري بيشتر اين است که به آنان بياموزيم با استفاده از احساسات خود با روشهاي اجتماع پسندتري اقدام کنند ، با دو پرسش از خود که راهنماي اقدام مناسب خواهد شد :
1 ـ "الان چه احساسي دارم ؟ "
2 ـ "او يا آنان چه احساسي دارند ؟"
چگونه هوش هيجاني فرزندان را افزايش دهيم ؟
ـ قبل از هرچيز والدين خود بايد درباره ي احساسات و هيجانات اطلاعات بيشتر و ملموس تري پيدا کنند .
توصيه مي شود در جلسات گروهي درباره ي انواع هيجانات مثل شادي و غم ، عشق و تنفر ، ترس و شجاعت و ...صحبتهاي سازنده و اکتشافي داشته باشيد .
ـ براي بچه هاي خيلي کوچک کمک کنيد تا لغات و عباراتي که در برگيرنده ي هيجانات و احساسات مي باشد را بياموزند . والدين هم بهتر است احساسات خود را بيان کنند .مثال :
"احساس بي قراري مي کنم " ، " احساس نااميدي مي کنم " ، " احساس شادي مي کنم " .
ـ احساسات آنان را نام گذاري کنيد :"به نظر مي رسد نااميد شده اي !".
ـ احساسات و هيجانات ديگران را نامگذاري کنيد ( در خيابان ، تلويزيون و کتابهاي داستان ). "مثل اينکه آن خانم در فيلم احساس حسادت مي کند ".
ـ از بچه ها بخواهيد احساسات خود را نقاشي کنند :" مي توني خشم خودت را نقاشي کني ؟ " يا " وقتي خيلي مي ترسي قيافه ات چه شکلي ميشه ؟ آن را برايم نقاشي کن ! "
ـ محيط و فضايي سرشار از احساس امنيت خاطر و حمايت فراهم سازيد : براي احساسات ارزش قايل شده و آنها را مورد شناسايي قرار دهيد . درباره احساسات به راحتي صحبت کنيد . از داد زدن و رفتارهاي خشن براي سرکوب احساسات منفي بچه ها اجتناب کنيد . صداقت هيجاني را از طريق عشق بدون قيد و شرط تشويق کنيد .
ـ وقتي بچه ها بزرگتر مي شوند برايشان توضيح دهيد که مثلاً چرا خشم معمولاً يک احساس ثانويه است (قبل از خشم يک احساس ديگر وجود دارد : وقتي با کارنامه خراب فرزندمان روبرو مي شويم ، اول احساس نااميدي مي کنيم ، سپس عصباني مي شويم ، يا وقتي يک ماشين با سرعت جلوي اتومبيل ما مي پيچد ، اول مي ترسيم بعد عصباني مي شويم و به او ناسزا مي گوييم ) يا توضيح دهيد که هيجانات منفي ما از جمع شدن نيازهاي هيجاني برآورده نشده به وجود مي آيد . همچنين درباره ي جنبه هاي مثبت هيجانات ظاهراً منفي مثل خشم ،گفتگو کنيد .
ـ به جاي نامگذاري بر روي فرزندان با صفات گوناگون (دست و پا چلفتي ، ديوانه ، ترسو ... ) احساسات آنان را نامگذاري کنيد (الان احساس خجالت مي کني ، مثل اينکه خشمگين هستي ، به نظر مي رسه کمي احساس ترس مي کني ... )
ـ براي اينکه فرزندان خود را بهتر بشناسيد ، دستور دادن ، تنبيه ، قضاوت ، سخنراني ، نصيحت و تهديد کارساز نيست ، بلکه گوش دادن به آنان و دقيق شدن به زبان بدن (حالات و حرکات اعضاي بدن و صورت ) مي تواند در اين راه موثر باشد .
ـ والدين خود مهمترين الگوي رفتاري و هيجاني فرزندان هستند ، اگر تصور مي کنيد از نظر احساسي و هيجاني احتياج به کمک و تقويت بيشتر داريد ، حتماً از دوستان با تجربه و يا روانشناس و مشاور بهره بگيرد .
/س
ست ".
هوش هيجاني با توانايي درک خود وديگران (خودشناسي و ديگر شناسي ) ارتباط با مردم و سازگاري فرد با محيط پيرامون خويش پيوند دارد .
اهميت هوش هيجاني در چيست ؟
به چند دليل :
1 ـ به منظور برخورد با موقعيتهاي تهديد کننده و خطرناک :
کودک 3 ساله اي را در نظر بگيريد که در معرض خطر دزديده شدن توسط يک سارق کودک است . بچه ها معمولاً به طور غريزي و از راه هيجانات خود متوجه خطرناک بودن موقعيت مي شوند . اگر سارق به زور متوسل گردد ، او شروع به داد و فرياد و دست و پا زدن مي کند ( کاري که شايد در موقعيتهاي ديگر براي شما خوشايند نباشد ) که باعث احتمال نجات خود را افزايش دهد . تحقيقات نشان مي دهد کودکان داراي هوش هيجاني بيشتر ، موقعيتهاي خطرناک را سريعتر تشخيص داده و عکس العمل نشان مي دهند . و در نوجواني نيز احتمال کمتري وجود دارد که جذب دوستان ناباب و انحرافات اجتماعي شوند .
2 ـ به مظنور خشنودي و شادي :اگر هدف فرزند پروري ، ارتقاء سطح سلامتي کودکان باشد ، بنابراين بايد براي افزايش يکي از عوامل مهم در سلامتي آنان ، يعني شادي و خوشحالي در فرزندان تلاش کنيم . مطالعات نشان داده کودکان شاد و سالم در جامعه متمدن انسانهايي مسئوليت پذير و شهرونداني خوب خواهند بود . هر چه هوش هيجاني بالاتر باشد ، هيجانات و احساسات به ما کمک مي کند تا اطلاعات مربوط به پايه و اساس سلامتي ، يعني شادي را جمع آوري کرده ، اولويت بندي و پردازش کنيم تا به نحو احسن از آن استفاده گردد . کودکان داراي هوش هيجاني با توسل به مهارت خودشناسي مي توانند به ريشه هاي پنهان شادي و يا غم خودآگاه شده ، و آن را مديريت کنند .
3ـ براي کمک به ديگران : حساسيت و هوش هيجاني بالاتر به کودکان کمک مي کند تا نيازهاي ديگران را درک کرده و حداقل با همدلي به آنان کمک کنند . با پيروي از هوش هيجاني ، بچه ها مي آموزند که احساسات و هيجانات ، نيازها و تمايلات همه انسانها به يکديگر شبيه نيست . رسيدن به چنين درکي به افزايش شفقت و احترام به احساسات و تفاوتهاي فردي ديگران منجر مي گردد که اين خود اساس همدلي (يکي از مهارتهاي هوش هيجاني)مي باشد . با پرورش هوش هيجاني فرزندان ما پي مي برند انسانها زماني کامل مي شوند و احساسات بهتري خواهند داشت که با يکديگر همکاري کنند .
به منظور ايجاد حس مسئوليت پذيري : هوش هيجاني به ما کمک مي کند تا از دو طريق فرزنداني با مسئوليت پذيري بيشتر داشته باشيم . ابتدا با آموزش کودکان مبتني بر اينکه مسئوليت احساسات و هيجانات خود را بپذيرند ، به جاي اينکه بر اين باور باشند که ديگران احساسات آنان را همچون عروسکي تحت کنترل دارند . مثال : به جاي اينکه بگويد " او باعث عصبانيت من شد " بگويد : "من عصباني شدم " . مي توانيم به آنان بياموزيم ، وقتي احساسات منفي دارند ، حق انتخاب نيزدارند ، انتخابهايي مثل اقدام کردن ، تغيير دادن ، ابراز وجود به شکل کلامي يا نوشتاري ، يادگيري و اتخاذ ديدگاه هاي متفاوت . هيچکدام از ما بر روي محيط خود صد در صد کنترل نداريم (بچه ها که خيلي کمتر ) ، ولي بر روي هيجانات خود مي توانيم کنترل داشته باشيم . با توسل به مهارتهاي هوش هيجاني مي توانند بياموزند با استفاده از افکار خود هيجانات مثبت تري را تجربه کرده و در نتيجه رفتار مناسب تري از خود نشان دهند . رفتار مناسبتر دو نتيجه دارد ، الف ـ از اينکه خوب عمل کرده اند احساس بهتري نسبت به خود خواهند داشت ( که به اعتماد به نفس بيشتر کمک مي کند ). ب ـ در ديگران احساس خوبي را ايجاد مي کنند (که در روابط اجتماعي آنان موثر بوده و اين نيز خود عزت نفس را ارتقاء مي دهد ).
طريق دوم براي مسئوليت پذيري بيشتر اين است که به آنان بياموزيم با استفاده از احساسات خود با روشهاي اجتماع پسندتري اقدام کنند ، با دو پرسش از خود که راهنماي اقدام مناسب خواهد شد :
1 ـ "الان چه احساسي دارم ؟ "
2 ـ "او يا آنان چه احساسي دارند ؟"
چگونه هوش هيجاني فرزندان را افزايش دهيم ؟
ـ قبل از هرچيز والدين خود بايد درباره ي احساسات و هيجانات اطلاعات بيشتر و ملموس تري پيدا کنند .
توصيه مي شود در جلسات گروهي درباره ي انواع هيجانات مثل شادي و غم ، عشق و تنفر ، ترس و شجاعت و ...صحبتهاي سازنده و اکتشافي داشته باشيد .
ـ براي بچه هاي خيلي کوچک کمک کنيد تا لغات و عباراتي که در برگيرنده ي هيجانات و احساسات مي باشد را بياموزند . والدين هم بهتر است احساسات خود را بيان کنند .مثال :
"احساس بي قراري مي کنم " ، " احساس نااميدي مي کنم " ، " احساس شادي مي کنم " .
ـ احساسات آنان را نام گذاري کنيد :"به نظر مي رسد نااميد شده اي !".
ـ احساسات و هيجانات ديگران را نامگذاري کنيد ( در خيابان ، تلويزيون و کتابهاي داستان ). "مثل اينکه آن خانم در فيلم احساس حسادت مي کند ".
ـ از بچه ها بخواهيد احساسات خود را نقاشي کنند :" مي توني خشم خودت را نقاشي کني ؟ " يا " وقتي خيلي مي ترسي قيافه ات چه شکلي ميشه ؟ آن را برايم نقاشي کن ! "
ـ محيط و فضايي سرشار از احساس امنيت خاطر و حمايت فراهم سازيد : براي احساسات ارزش قايل شده و آنها را مورد شناسايي قرار دهيد . درباره احساسات به راحتي صحبت کنيد . از داد زدن و رفتارهاي خشن براي سرکوب احساسات منفي بچه ها اجتناب کنيد . صداقت هيجاني را از طريق عشق بدون قيد و شرط تشويق کنيد .
ـ وقتي بچه ها بزرگتر مي شوند برايشان توضيح دهيد که مثلاً چرا خشم معمولاً يک احساس ثانويه است (قبل از خشم يک احساس ديگر وجود دارد : وقتي با کارنامه خراب فرزندمان روبرو مي شويم ، اول احساس نااميدي مي کنيم ، سپس عصباني مي شويم ، يا وقتي يک ماشين با سرعت جلوي اتومبيل ما مي پيچد ، اول مي ترسيم بعد عصباني مي شويم و به او ناسزا مي گوييم ) يا توضيح دهيد که هيجانات منفي ما از جمع شدن نيازهاي هيجاني برآورده نشده به وجود مي آيد . همچنين درباره ي جنبه هاي مثبت هيجانات ظاهراً منفي مثل خشم ،گفتگو کنيد .
ـ به جاي نامگذاري بر روي فرزندان با صفات گوناگون (دست و پا چلفتي ، ديوانه ، ترسو ... ) احساسات آنان را نامگذاري کنيد (الان احساس خجالت مي کني ، مثل اينکه خشمگين هستي ، به نظر مي رسه کمي احساس ترس مي کني ... )
ـ براي اينکه فرزندان خود را بهتر بشناسيد ، دستور دادن ، تنبيه ، قضاوت ، سخنراني ، نصيحت و تهديد کارساز نيست ، بلکه گوش دادن به آنان و دقيق شدن به زبان بدن (حالات و حرکات اعضاي بدن و صورت ) مي تواند در اين راه موثر باشد .
ـ والدين خود مهمترين الگوي رفتاري و هيجاني فرزندان هستند ، اگر تصور مي کنيد از نظر احساسي و هيجاني احتياج به کمک و تقويت بيشتر داريد ، حتماً از دوستان با تجربه و يا روانشناس و مشاور بهره بگيرد .
فهرست منابع :
ـ 3 جلالي ، سيد احمد 1381 ، هوش هيجاني ، فصلنامه ي تعليم و تربيت ، سال هجدهم ، شماره ي 1 و 2 ، بهار و تابستان 1381 ، شماره ي مسلسل 70 ـ 69 ، صفحات 89 تا 105 .
ـ پايگاه هايي در وب
www.parsei.com
www.vazna.com
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}